فقط زمان لازم بود تا رابطه ترامپ و ماسک به انفجار برسد. آنچه به عنوان یک ائتلاف سیاسی ریشهدار در سود متقابل آغاز شد، اکنون به یک درگیری عمومی تمام عیار تبدیل شده است، مملو از کنایههای رسانههای اجتماعی، تهدیدهای پنهان و حس غیرقابل انکار “جدایی میلیاردرها”. اما در حالی که وسوسه انگیز است این نزاع را مانند سرگرمی—دو مرد قدرتمند که آنلاین به یکدیگر حمله میکنند—رفتار کنیم، واقعیت بسیار جدیتر است.
ترامپ و ماسک در دفتر بیضی
“دوستی صمیمانه” آنها ممکن است از بین رفته باشد، اما زیرساختی که امپراتوری ماسک را به دولت ایالات متحده پیوند میدهد، به جایی نرفته است. در واقع، اگر چیزی باشد، قویتر شده است. این همان حقیقت ناخوشایند زیر تیترهاست: حتی اگر ترامپ میخواست ماسک را رها کند، نمیتواند. نه بدون کشاندن دولت فدرال به همراه خود.
وقتی ماسک به زیرساخت تبدیل شد، بازی عوض شد
ماسک تنها شرکتها را بنا نکرد؛ او سیستمهای اساسی را ساخت که آمریکا اکنون به آنها وابسته است. اسپیساکس تنها یک شرکت خصوصی هوافضای دیگر نیست؛ این تنها وسیله قابل اعتماد برای فرستادن فضانوردان به ایستگاه فضایی بینالمللی و بازگشت از آن است. برنامههای ناسا برای از کار انداختن ایستگاه فضایی بینالمللی؟ بله، اسپیساکس قرارداد انحصاری برای آن را نیز دارد. فرودهای ماه در آینده؟ همین داستان. اگر بشریت میخواهد به مریخ برود، استارشیپ تنها فضاپیمایی است که برای این کار طراحی شده است.
در همین حال، استارلینک به ستون مرکزی ارتباطات نظامی و غیرنظامی تبدیل شده است. از آن در اوکراین استفاده شده، در جلسات پنتاگون مورد بحث قرار گرفته، و حتی به عنوان راهی برای از بین بردن شکاف دیجیتال در مناطق روستایی آمریکا مطرح شده است. شبکه سوپرشارژر تسلا به زیرساخت پیشفرض شارژ وسایل نقلیه الکتریکی در ایالات متحده تبدیل شده است که نه تنها توسط وسایل نقلیه تسلا، بلکه اکنون توسط سایر خودروسازان نیز استفاده میشود. و فراموش نکنیم که X—که قبلاً توییتر بود—هنوز یک پلتفرم ارتباطی اصلی برای آژانسهای دولتی و چهرههای سیاسی است.
این دیگر فقط در مورد بازارهای آزاد و نوآوری نیست. این در مورد گرهخوردگی در سطح انحصار با وظایف دولتی است. وقتی یک نفر صاحب موشکها، ماهوارهها، ستون فقرات اینترنت، و شبکه شارژ است، شما فقط یک غول تجاری ندارید—شما یک “تزار زیرساخت” غیرمنتخب دارید. این وضعیت، لایههای پیچیدهای از وابستگی را ایجاد کرده که فراتر از هرگونه قرارداد تجاری سادهای است. ما شاهد شکلگیری یک انحصار طبیعی هستیم که نه تنها جنبههای اقتصادی، بلکه جنبههای استراتژیک و امنیتی یک کشور را نیز تحت تأثیر قرار میدهد.
این انحصار، چالشهای بیسابقهای را برای حاکمیت ملی و امنیت آینده ایجاد میکند. در واقع، دولت خود را در وضعیتی قرار داده است که برای انجام وظایف حیاتی خود، به طور کامل به یک شرکت و در نهایت به یک فرد خاص وابسته است. این وابستگی، هرگونه تلاش برای سیاستگذاری مستقل یا پاسخ به بحرانهای احتمالی را به شدت محدود میکند. وقتی تصمیمات استراتژیک یک کشور به شدت تحت تأثیر منافع یا حتی خلق و خوی یک شخص قرار میگیرد، این یک زنگ خطر جدی برای دموکراسی و استقلال ملی است.

ترامپ نمیتواند ماسک را حذف کند، اما میتواند زندگی را برایش سخت کند
دونالد ترامپ، که اکنون در دور دوم ریاستجمهوری خود قرار دارد و به بازی سرسختانه با دوستان و دشمنان معروف است، به تلافی اشاره کرده است. او ایده لغو قراردادهای اسپیساکس و قطع حمایت فدرال از شرکتهای ماسک را مطرح کرده است. ماسک، که هرگز اهل عقبنشینی نیست، با این پیشنهاد پاسخ داد که ناسا ممکن است دسترسی به فضاپیمای دراگون او را از دست بدهد. این فقط یک نمایش سیاسی نیست—این یک بازی خطرناک “مرغ بازی” (game of chicken) با سیستمهای فدرال است که در خطر قرار دارند.
اما حتی اگر ترامپ میخواست ماسک را مجازات کند، کارهای زیادی نمیتواند انجام دهد. گزارش CNN این را روشن میکند: جایگزین واقعی برای مجموعه خدمات ماسک وجود ندارد. استارلاینر بوئینگ برای استفاده عمومی آماده نیست. بلو اوریجین به بلوغ عملیاتی نرسیده است. و ساخت یک شبکه ماهوارهای یا برنامه موشکی جدید در سطح دفاعی از صفر؟ این یک فرایند ده ساله است، نه کاری که در یک لحظه انتقام سیاسی انجام شود.
همچنین بخوانید: X با Polymarket برای راهاندازی بینشهای پیشبینی بلادرنگ همکاری میکند.
با این حال، ترامپ اهرمهای نظارتی زیادی دارد. FDA بر نورالینک نظارت میکند. FAA پرتاب موشکها را کنترل میکند. FCC پلتفرم X را تنظیم میکند. NHTSA تسلا را زیر ذرهبین دارد. اگر یک دولت تحت رهبری ترامپ میخواست ماسک را با حسابرسیها، تحقیقات و موانع انطباق غرق کند، قطعاً میتوانست. نتیجه تنها یک مشکل برای ماسک نخواهد بود—بلکه یک گلوگاه در جاهطلبیهای تکنولوژیکی و علمی آمریکا خواهد بود. این وضعیت، علاوه بر تأخیرهای بالقوه، میتواند به کاهش اعتماد عمومی به بخش خصوصی و افزایش دخالت دولتی در نوآوری منجر شود، که در بلندمدت برای اقتصاد مضر خواهد بود.
یک وابستگی ناکارآمد بین دولت آمریکا و غول های فناوری که دیگر نمیتوانیم نادیده بگیریم
اینجاست که داستان از شخصیتها فراتر میرود. مسئله واقعی غرور ماسک یا انتقام ترامپ نیست. این میزان وابستگی محض است که ایالات متحده اجازه داده است حول یک فرد و شرکتهای او شکل بگیرد. در عصری که زیرساختهای عمومی به طور فزایندهای خصوصیسازی میشوند، ما به آرامی بخشهای عظیمی از تواناییهای ملی را به یک میلیاردر واحد با سبک مدیریتی دمدمی مزاج واگذار کردهایم.
و این فقط در مورد فضا و ماهوارهها نیست. ماسک همچنین به شدت در هوش مصنوعی، رابطهای مغز و کامپیوتر و سیستمهایی که ترافیک هوایی را مدیریت میکنند، دخیل است. شرکتهای او در محل تلاقی تقریباً هر حوزه تکنولوژیکی حیاتی برای پیشرفت ملی در قرن بیست و یکم فعالیت میکنند. این یک تمرکز خیره کننده از قدرت در دستان کسی است که عمدتاً از طریق میمها و هرج و مرج ارتباط برقرار میکند.
واضح است که این یک استدلال ضد ماسک نیست. ماسک کاری را انجام داده است که بسیاری آن را غیرممکن میدانستند—او توانایی پرتاب موشکهای ایالات متحده را بازگرداند، علاقه به فضا را احیا کرد و وسایل نقلیه الکتریکی را رایج کرد. مشکل موفقیت او نیست. مشکل این است که دولت فدرال به خود اجازه داد که به این موفقیت وابسته شود بدون اینکه یک اکوسیستم انعطافپذیر در اطراف آن بسازد.
این وضعیت، سؤالات عمیقی را در مورد چگونگی اداره نوآوری و پیشرفت تکنولوژیکی در یک جامعه دموکراتیک مطرح میکند. آیا دولتها باید به این اندازه به شرکتهای خصوصی و افراد قدرتمند وابسته باشند؟ و اگر پاسخ منفی است، چگونه میتوانند این وابستگی را کاهش دهند بدون اینکه نوآوری را خفه کنند؟ این تناقض در قلب این مسئله قرار دارد و نیاز به یک رویکرد جامع و برنامهریزی شده برای آینده را نشان میدهد.
نیاز به طرح جایگزینی (Redundancy Plan)
راه حل مجازات ماسک نیست. راه حل تنوعبخشی است. دولت ایالات متحده باید سرمایهگذاری در استارتآپهای هوافضا، حمایت از جایگزینهای شارژ خودروهای برقی، و ایجاد مدلهای عمومی-خصوصی را تسریع کند که نقاط شکست واحد را کاهش میدهند. در حال حاضر، این جایگزینی وجود ندارد. یک وابستگی به ماسک وجود دارد—و اگر این نزاع چیزی به ما بگوید، این است که روابط سیاسی برای به خطر انداختن منافع ملی بسیار ناپایدار هستند.
دنیایی را تصور کنید که ماسک کنارهگیری کند—یا بدتر، جایی که درام ژئوپلیتیکی او را مجبور به عمل کند. آیا ناسا مأموریتهای خود را به تأخیر میاندازد؟ آیا استارلینک در طول یک عملیات نظامی قطع میشود؟ آیا پیشروی آمریکا به سمت برقیسازی به دلیل دسترسی به شارژرها متوقف میشود؟ اینها فرضیه نیستند. اینها خطراتی هستند که ما از قبل با آنها روبرو هستیم.
چرا تمرکززدایی و وب 3.0 بخشی از راه حل هستند
درگیری ترامپ-ماسک به طور کامل نشان میدهد که مدافعان وب 3.0 سالهاست که در مورد آن هشدار میدهند: وقتی زیرساختهای حیاتی توسط تعداد انگشتشماری از بازیگران مرکزی، چه دولتها و چه میلیاردرهای بزرگ، مالکیت و اداره میشوند، کل سیستم شکننده، سیاسی شده و به طرز خطرناکی در برابر درامهای شخصی آسیبپذیر میشود.
وب 3.0 و مدلهای زیرساخت متمرکززدایی یک جایگزین قدرتمند ارائه میدهند. شبکههای بیسیم متمرکززدایی شده، سیستمهای داده ماهوارهای مبتنی بر بلاکچین، و زیرساخت خودروهای برقی که توسط جامعه اداره میشوند، از قبل به عنوان گزینههایی قابل اجرا در حال ظهور هستند. به جای تکیه بر یک نگهبان واحد، این سیستمها کنترل، مالکیت و انگیزهها را در میان بسیاری از ذینفعان توزیع میکنند—اطمینان از انعطافپذیری، شفافیت و بیطرفی سیاسی.
دنیایی را تصور کنید که اتصال استارلینک با شبکههای مش متمرکززدایی شده مطابقت داشته باشد. یا جایی که سیاست هوش مصنوعی توسط یک یا دو مدیر عامل فناوری شکل نگیرد، بلکه توسط DAOهای شفاف (سازمانهای خودمختار متمرکززدایی شده) تعیین شود. یا جایی که اتصال روستایی، بازارهای انرژی، و زنجیرههای تأمین توسط اکوسیستمهای توکنسازی شده به جای معاملات شکننده شرکتی تضمین شوند.
ما هنوز به آنجا نرسیدهایم—اما این لحظه باید یک زنگ بیدارباش باشد. راه حل این نیست که به سادگی یک ماسک دیگر بسازیم. راه حل این است که سیستمهایی بسازیم که نیازی به یک فرد خاص نداشته باشند. این تغییر پارادایم، نیازمند سرمایهگذاریهای عظیم در تحقیق و توسعه، آموزش عمومی، و تغییر نگرش در سطوح بالای تصمیمگیری دولتی است.
زمان کنترل میلیاردر-سلبریتی ها فرا رسیده است.
نزاع ترامپ-ماسک جذاب، دراماتیک و کاملاً مناسب برای تیترهاست. اما این یک هشدار نیز هست. وابستگی آمریکا به زیرساختهای فناوری تحت رهبری میلیاردرها فقط یک نقطه ضعف نیست—این یک بمب ساعتی است.
ما باید دست از تبدیل کردن میلیاردها به خدایان بازار دست برداریم و با آنها مانند فروشندگان رفتار کنیم. البته فروشندگان مهمی هستند، اما قابل جایگزینی. زیرا وقتی زیرساختها شخصیتی میشوند، امنیت ملی و رفاه عمومی گروگان درامهای خصوصی میشوند. این بدان معناست که دولتها باید فعالانه به دنبال ایجاد تنوع در منابع خود باشند، رقابت سالم را تشویق کنند، و اطمینان حاصل کنند که هیچ یک از بازیگران خصوصی به قدری بزرگ و ضروری نشود که بتواند منافع ملی را به خطر بیندازد. این یک چالش بزرگ است، اما برای حفظ استقلال و امنیت ملی حیاتی است.
ترجمه به کمک هوش مصنوعی
منبع ٍEconomist